جمعه خوب بود ...
شنبه هم خوب بود
برای یکشنبه غذا کشک بادمجون، قورمه سبزی و خورش بادمجون، سالاد الویه و زیتون پرورده درست کردم . ژله ام شل شد نمیدونم چرا. همش موند رسما من غذا نخور و فوتو سنتز کن برا یه ماهم غذا دارم .
خوب بود . کادوی سارا رو خیلی دوس داشتم دستش درد نکنه .
امروز بعد کار بسکت رو دوباره شروع کردم. ۲ هفته مصدومیتم روسپری کردم با ورزش جلوی تلویزیون و دویدن. رکوردم ۷ کیلومتر بود . امروز فشار نیاوردم. بعد بسکتم ۱۵ مین دوسدم. جلسه بعد مربی دهنم میگ.د که فشار نمیاری بعدش میدوی.
پیشنهاد کاری جدید گرفتم ولی فکر نکنمقبول کنم. تازه شده ۶ ماهه کار جدیدم. راضیم هستم . ۶ ماهه مسئولیت یه پروژه مهم رو هم دادن بهم . بماند که اولین میتینگش که ساعت ۹ صبح شروع میشد رو با بیدار شدن از خواب ساعت ۹:۳۰ از دستدادم.
*شنبه شب دعوت بودم خونه یکی از دوستای قدیمیم، یکی دیگه از دوستاشم بود. بعد ده سال ذرت مکزیکی زدم. و تا صبح حکم شرطی . تو دو تا تیم مختلف بردم یه حلیم تو سیما دلی و یه فیکا تو مستر کیک. اینقدر بردم که تلاش میکردم ببازم حاکم عوض شه ولی یه دم ۱۱ دست حاکم بودم. ۳-۴ دست اخر ندید حکم میکردم. بچه ها میگفتن بریم کازینو امشب شب توس. خوب بود خوش گذشت
*یه دغدغه بزرگم برطرف شد
*برای کشورم خیلی ناراحتم و با هر فیلمی که میبنم دردی سنگین روو احساس میکنم. مگه میشه انسان بود و بی تفاوت.
*روی سالاد الویه رو با خیار شور تزیین کرده بودم زن و زندگی و ازادی...
براي تو كه درمان عشقي...برچسب : نویسنده : amirrasgari بازدید : 87